(2) ای خداوند یکتایی که در آسمان و زمین چیزی بر تو پوشیده نیست و چگونه تواند- ای خدای من- چیزی که خود آن را آفریدهای بر تو پوشیده ماند، یا چگونه شمار نتوانی کرد آنچه خود آن را پدید آوردهای، یا چگونه از تو پنهان تواند ماند آنچه تدبیر کار او به دست توست، یا چگونه از تو تواند گریخت آن که اگر روزیاش ندهی زنده نخواهد بود، یا چگونه از چنبر فرمان تو تواند رست آن که راهی جز حیطه فرمانروایی تواش در پیش نیست.
(3) ای خداوند، منزهی تو. از آفریدگانت آن که تو را بیشتر شناسد، بیشتر از تو ترسد و آن که تو را بیشتر فرمان برد، خضوعش در برابر تو بیشتر باشد و آن که تواش روزی دهی و او دیگری را پرستد، در نزد تو از همه کس فرومایهتر است.
(4) ای خداوند، منزهی تو. سلطه و قدرت تو را نمیکاهد کسی که به تو شرک آورد و پیامبرانت را به دروغ نسبت دهد. آن کس که خواست تو را خوش ندارد، نتواند فرمانت را نپذیرد و آن کس که منکر قدرت تو بود، خود را از تو در امان نتواند داشت و آن کس که جز تو دیگری را پرستد، از کیفر تواش گریزی نیست و آن کس که دیدار تو را نخواهد، نتواند تا ابد در دنیا زیستن گیرد.
(5) ای خداوند، منزهی تو. چه رفیع است مقام تو، چه قهّار است قدرت تو، چه سخت است نیروی تو، چه نافذ است فرمان تو.
(6) ای خداوند، منزهی تو. مرگ را بر همه آفریدگانت مقرر داشتهای:
خواه به یکتاییت بپرستند یا نپرستند. همه چشنده شرنگ مرگند و همه
______________________________
[1] دعای آن حضرت است به هنگام طلب به اصرار از باری تعالی.
ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:370
رهسپار سرای آخرت. پس متبارک و متعالی هستی. خدایی جز تو نیست. یکتایی و بی شریکی.
(1) به تو ایمان آوردم و پیامبرانت را تصدیق کردم و کتابت را پذیرفتم و به هر معبودی جز تو کافر شدم و از هر کس که جز تو را بپرستد بیزاری جستم.
(2) بار خدایا، شام را به بامداد میآورم و بامداد را به شام میرسانم در حالی که عمل خویش اندک میشمارم و به گناه خود اعتراف میکنم و به خطای خویش اقرار میآورم.
(3) بار خدایا، چون پیروی از هوای نفس را از حد گذرانیدهام، آفریدهای ذلیلم. عمل من مرا به هلاکت افکند و هوی و هوس من به تباهیم کشید و شهوات من مرا از کردار نیک محروم داشت.
(4) ای مولای من، از تو میخواهم، همانند کسی که آرزوی دور و درازش به لهو و لعب سرگرم داشته و جسمش به سبب تن پروری غافل است و دلش به سبب افزونی نعمت مفتون است و خود درباره آیندهای که به سوی آن رهسپار است اندک میاندیشد، همانند آن کس که آرزو بر او چیره شده و هوی و هوس او را فریفته و دنیا بر او تسلط یافته و مرگ بر او سایه افکنده است، همانند آن کس که گناه خود بسیار میشمرد و به خطای خود اعتراف میکند، همانند آن کس که پروردگاری جز تو ندارد و جز تواش دوستی نیست و کسی از خشم تواش نمیرهاند و پناهگاهیش جز آستان تو نیست. ای خداوند، از تو میخواهم، به حق خود که بر همگان واجب گردانیدهای و به نام مهین تو که پیامبرت را فرمودهای که تو را بدان نام تسبیح گوید و به عظمت ذات بزرگوار تو که نه کهنه میشود و نه تغییر مییابد و نه فنا میپذیرد، که بر محمد و خاندانش درود بفرستی و مرا به نیروی عبادتت از هر چه هست بینیاز کنی و خوف خویش در دلم افکنی تا محبت دنیا از صحرای دلم
ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:371
خیمه برچیند و مرا به رحمت خود به کرامت و احسان فراوانت بازگردانی.
(1) بار خدایا به سوی تو میگریزم، از تو میترسم، به درگاه تو استغاثه میکنم، به تو امید میبندم، تو را میخوانم، به تو پناه میجویم، اعتمادم به توست و از تو یاری میخواهم، به تو ایمان میآورم و بر تو توکل میکنم و به جود و کرم تو متّکی هستم.
ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:373
(1)